در طول مراسم عشای ربانی عروج مریم مقدس، برکتیافتهترین مادر خدا، من زانو زده بودم که ناگهان مادر برکتیافته ظاهر شد و با شادی لبخند زد. او مرا در آغوش گرفت و گفت: «والنتینا دخترم، در جشن عروج من، جسم و جان، به خاطر کسانی که دوستم دارند بسیار مورد افتخار قرار میگیرم. آمدم تا به تو بگویم ما دوستت داریم و می دانیم درد زیادی داری، اما شجاع باش؛ کلام مقدس را پخش کن که عیسی و من به تو میدهیم.»
«میخواهم به شما بگویم اتفاقات بسیار بزرگی در سراسر جهان رخ خواهد داد. خدا خیلی ناراحت است و انکار میشود؛ مردم دیگر خدا، خالق را گرامی نمیدارند. به مردم بگویید توبه کنند و برای تغییر دیگران دعا کنند.»
من گفتم: «متشکرم مادر مریم مقدس من. برای ما دعا کن.»