در این جلسه که با جوانان برگزار شد، بیکران ظاهر شده و با یک نگاه زیبا آنها را جمع شده برای دعا دید.
مریم دارای احساسات خاصی از عشق به جوانان است. بیکران به من اینگونه گفت:
سلام بر شما!
پسرانی عزیز، غریور نباشید، زیرا غروریت باعث خویشتنداری میشود. سعی نکنید با زیبایی یا ظاهر خود توجه مردم را جلب کنید، بلکه تلاش کنید با زندگی در کلام و عشق خداوند به آنها جذب شوید. بدین ترتیب شما زیبا خواهید شد و برای عیسی و من دلپذیر خواهید بود.
عشق، عشق، عشق، زیرا عشق خداوندتان را زیباتر میکند. با اعضای خانواده خود متحد باشید. در خانههایتان عاشقی از خداوند و وحدت زندگی کنید. اطاعتوار و دوستدار والدین تان باشید. این کار را برای من انجام خواهید داد؟
یکی از گروه در طول ظهور به خودش فکر کرد: آیا او مرا میشنود و درخواستم را گوش میکند؟ آیا میداند که من اینجا هستم؟... مریم پاسخ داد:
بله، همهچیز را بشنوم، زیرا همهرا دوست دارم. هرکس برای من مهم است. شما همه را برکت دهم: در نام پدر، پسر و روحالقدس. آمین. خیلی زود دیدار خواهیم کرد!
بیکران به ما این خوانش برای تفکر داد: متی ۲۵:۱-۱۳
سپس پادشاهی آسمان مانند ده دختر عروس خواهد بود که با چراغهایشان بیرون رفتند تا داماد را بگیرند. پنجتای آنها بیخرد بودند و پنجتایی خردمند. وقتی بیخردها چراغشان را گرفتند، روغن برایشون نگرفتند. اما خردمندها پوتهایی از روغن اضافی با چراغهایشان برداشتند. و هنگامی که داماد تأخیر کرد، همه خوابیدند.
ولی در نیمه شب فریادی شد: "ای نگاه کنید! داماد میآید!" و دختران عروس تمام برخاستند تا چراغهایشان را آماده کنند. بیخردها به خردمندها گفتند: روغنتان برای ما بدهید، زیرا چراغهایمان خاموش میشود. خردمندها پاسخ دادند: "روغنی که کافی نیست برای شما و ما؛ بهترین کاری این است که بروید تا از بازاریان بخرید." حالا وقتی آنها در حال خرید بودند، داماد آمد. کسانی که آماده بودند با او وارد اتاق عروسکشی شدند و در بسته شد. بعداً دیگران هم آمدند و گفتند: "ای خداوند، ای خداوند! برای ما بگشایی!" اما پاسخ داد: "به راستی به شما میگویم، من شما را نمی�دیدم. پس نگاه کنید، زیرا نه روز و نه ساعت آنرا میدانید .