پیام از مریم ملکه صلح به ادسون گلاوبر

در این روز، در صبح زود هنگام شیطان آمد تا کارهای خود را انجام دهد. در صبح حدود ساعت ۵ وقتی بیدار شدم، نعلین‌هایم که از یک طرف به طرف دیگر اتاقی که خواب بودم پراکنده شده بودند، دیده شد، مانند اینکه کسی شب گذشته وارد شده و اینکار را کرده باشد. هیچ‌کس وارد اتاق نشده بود. شیطان می‌خواست با این کار خشم و غضب خود را نشان دهد. در صبح وقتی من و دوستانم برای رفتن به یک مکان خاص رانندگی می‌کردیم، توسط وسیله نقلیه‌ای دیگر که دو بار بر ما حمله کرد برخورد شد و تقریباً باعث شده بود ماشینمان به دیوار بخورد و وارونه شود. این دوباره حمله شیطان علیه من و دوستانم بود، اما هیچ چیز جدی رخ نداد، زیرا مریم مقدس و یوسف مقدّس ما را محافظت کردند. حادثه دقیقاً در آن لحظه اتفاق افتاد که کیارا دفتر پیام‌هایم را باز کرد تا آنها را بخواند. فهمیدم از این‌که حتی پیغام‌های بکرا نیز ما را علیه هر شر و خطر حفاظت می‌کنند، و به یاد آوردن آنچه مریم مقدس یک بار به من گفته بود: با پیام‌هایم برکات و نعمتهای آسمانی آمده‌اند.