تسبیح به مسیح پروردگار ما، یسوع!
مارکوس: "همیشه ستوده شود."
"- چه چیزی داری پسر من؟"
مارکوس: "خداونده میداند، نیاز به کمک خداونده دارم".
"- چیز دیگری هم چیزی هست که نیازمند آن هستی؟ آیا مادر محبوبت نیست که تا امروز هیچ چیز را از تو درگرفتنی ندادهاست؟ چه چیزی بیشترین کمبودت است برای خوشحال شدن؟ علت عدم آرامشت چیست؟"
آرامشی من را بپذیر و صلح و هماهنگی که میخواهم به دلت بدهم، آنرا در قلب خود پذیرفت.
آیا من تو را خودش به مدجوجوره بردم و آشنایی با دیدگان کردم؟"
آیا من تو را آنجا بر تپه ظهورها بردهام؟
من او را به فاطمه نبردم، جایی که بسیار میخواستی بروید؟ (توقف)
پسرم، چند تن از فرزندان من در سراسر جهان دوست دارند به فاطمه بروند و نمی�بند. اما تو را بردم و با دستهای خود حمل کردم.
من او را به لوردز بردهام، جایی که بزرگترین معجزات دنیا انجام شد! چند تن از عبادتکنندگان من دوست دارند یک دقیقه در لوردز باشند و نمی�بند. اما تو این نعمت را از من دریافت کردی.
چندین نفر از عبادت کنندگان مدال معجزهآمیزی من میخواهند در کاپل که به دخترم کاترین لابوره ظاهر شدم، دعا بکنند و او را آنجا بردم. تو زیر تابلوی نعمتهای من بودی (توقف)
پسرم، چنین بسیاری از نعمتهای زیادی به تو بخشیدم.
یک تصویر معجزهآمیز که اشک ریخت را به او دادم.
به تو نشانههایی دادهام نه تنها برای تبدیل شدن مردم، بلکه تا خودت نیز نجات یابی.
چندین نعمتی مانند دعا کردن برای شفا، سخن گفتن، آواز خواندن و بالاتر از همه، بزرگترین نعمت: دیدن من، لمس کردن من و عشق ورزیدن به من را به تو دادم.
چه چیز دیگری دارد؟ چه چیزی دیگر نیاز داری که خوشحال شوی؟ (توقف)
امروز بیشتر از اینها برای تو بخشیدم. میخواهی یک آغوش مادرانهای از مادرت در آسمان دریافت کنی؟»
مارکوس: "- آیا میتوانی چنین لذت بزرگی را به من بدهی؟"
"- بله! بپایید، کمی عقب بروید، من پایین آمدهام تا جایی که هستی و تو را آغوش کنم".
مارکوس: (مانند آنچه مریم مقدس فرمان داد انجام دهم. او پایین آمد و مرا در آغوش گرفت. همه غمی و اندوه من برطرف شد. سپس سر مرا روی کتفش گذاشت و به آرامی گفت:)
"- همیشه یاد داشته باشید که دوست دارم شما را. همیشه یاد داشته باشید که دوست دارم شما را. میخواهم از شما بگوید به دنیا گفتم که شما را برای اعلام درخواستهای من انتخاب کردهام، و باید نیز بگوید که مرا برکت داده تا حامل یکی از بزرگترین بخششها باشد که خداوند میتوانست به جهان بدهد: - بخششی از پیامهایم و حضور زندهی من. بنابراین باید درخواستهایم را بدون ترس اعلام کنید، و همه فرزندان مرا در دل پاکیدم بیاورید.(توقف)
میخواهم به فرزندانی که امروز اینجا هستند پیام زیر را منتقل کنید:
فرزندان عزیزم، من مادر عشق، لطف و نرمی هستم.
دلها سخت و بیحس هستند، عشق مرا نمیپذیرند. از همه شما میخواهم که برای آنکه جهان عشق مرا بپذیرد و بفهمد دعا کنید.
هر روز در همین زمان به اینجا آید، امروز نیز در ساعت دهم تسبیح را خواهم خواند."
در همان روز ساعت 10:00 ب.ظ
"فرزندان عزیز، از شما بیشتر دعا و اعتماد به من و دل پاکیدم میخواهم.
چهارشنبه آینده هفتم است که همه با مرا در دعا باشید.
پس بعد از آن، چهارشنبه بعدی وقتی اینجا آیید، ساعت 9:30 ب.ظ بیایید تا بیشتر دعا کنید و هر چهارشنبه همینطور باشد.
همچنین میخواهم فردا پس از مسیحیت عصر به این کوه برای خواندن تسبیح، آوازخوانی و ستایش خداوند در این مکان که من آنقدر زندهام و پربرکت هستم بیایید.
از شما میخواهم فردا با عشق و استوار بودن محاصره یریکو را شروع کنید. به شما گفتم که این محاصره برای برنامههای من تعیینکننده خواهد بود، و یکی از مهمترینها تا کنون خواهد بود.
از شما میخواهم زمانبندی یا شبگاهها را نادیده بگیرید. در کاپل، کنار تصویرم، با هر یک از شمایان دعا خواهیم کرد.
از شما نیز میخواهم بر پیامی که امروز به شما دادم فکر کنید.
شما را در نام پدر، پسر و روحالقدس مبارک میدهم".