پسر عزیزم، من از دعا تو این عصر و همه کسانی که با تو آمدهاند بسیار خوشحال هستم! تو برای من خدمت بزرگی کردهای و به من آرامش زیادی دادهای! تو بسیاری از صفحات خونین را پاک کردی، بسیاری از خارها را از دل دردناک من بیرون کشیدی و درد بزرگ من و غم بزرگ من را بسیار نرم کردی.
این شنبه روز دردی و تنهاییام است. بدون پسر الهیم که دفن شده بود، ماندگاری داشتم و تمام روز دعا میکردم، بسیاری از صفحات خونین را ریختم و بسیار بارها به عذاب آزاردهندهترین پسر الهیام یسوع مسیح یاد کردم.
امروز من هستم بیکهی ثبات، من هستم بیکهی دردناک. همه دردیها روز گذشته. امروز. به قلبام رسیدند تا حدی که نمیتوانستم از ریختن خونهای فراوان و دردناک جلوگیری کنم. همین دلیل است که عصر شنبه باید برای من تقدیس شود تا غمی و دردهای خونینام با توجه ویژه و تعظیم توسط همه فرزندان وفادارم مورد احترام قرار بگیرند.
عصر شنبه به من اختصاص دارد، و کسانی که در این عبادت مقدس و توجه به غمی و اشکهایم متعهد و وفادار هستند، از مرا هدیهای منحصر به فرد دریافت خواهند کرد: دانش از فضایلام، جلالام، قدرتام، عظمتام و همچنین غمی که آن را به کسانی نمی�یدم که من را در عصر شنبه فرامیگذارند.
فرزندان وفادارم که مرا در عصر شنبه تقدیس میکنند و برای آرامش و تعزیتام آمدهاند، از مصائب روحی و دنیوی رنج نخواهند برد، ناخودآگاه نمی�فتم و در ساعت مرگ توسط شیاطین آزار نخواهمد. آنها را که مرا هیچ وقت در تمام شنبههای زندگیشان فرامیگذارندهایم، در آخرین لحظه فراموش نخواهم کرد.
کسانی که مرا در عصر شنبه یاد میکنند و برای آرامش و پشتیبانیام آمدهاند، از مرا همه نعمتهای لازم برای نجاتشان دریافت خواهند کرد و نامشان را با خونهای خونینام در کتاب زندگی بنویسم و هر کاری که بکنم تا آنها نجات یابند. نجاتی این فرزندان مطمئن خواهد بود، به شرطی که همه چیز را خراب نکنند و خودشان نجاتشان را با جستجوی گناه مخالف نشوند.
فرزندانی که مرا در عصر شنبه یاد میکنند و برای آرامشام با دعاهایشان و عشقشان آمدهاند، همیشه پرده سیاه دردناک و رنجآورم را به عنوان پناهگاه خواهند داشت. همواره پوشاکهای خونینام را به عنوان ضمانت نجاتشان خواهد بود.
پنجههای خونینم 'مرجانها' و 'یاقوتهایی مبارک' خواهد بود که با آنها همه بدهکارانشان را با عدالت الهی پرداخت خواهند کرد. و برای این کار مرگشان مبارک خواهد شد و حتماً به بهشت ارث برخواهند گرفت.
تمام وعدههایم را میدهم و همه آنهایی که در سالها گذشته دادهام، دوباره برای بچههایم تازه میکنم که من را در عصر شنبه آرامش بخشید! شما نمیتوانید تصور کنید چه آرامشی به مرا میدهید، وقتی که مرا در عصر شنبه آرامی دهید و اشکهایم را در عصر شنبه پاک میکنید.
به همه بچههایم که من را دوست دارند، خواستار من هستند، به من علاقهمندند و تنها برای من زندگی میکنند! مطمئن هستم این دعوت مرا وارد دلشان خواهد شد و مرا خواهند دوست داشت، آرامش بخشید و با مرا در دعا متحد خواهند شد تا نجات و تبدیل همه بشریت را بدست آوریم.
به تمام شما بچههایم، این دعوت را به جا میگذارم و دلهایتان را واقعاً در این روزهای مقدس تغییر یابد! از بچههایم ایمان سنتی که بسیاری از شماست دارند و فقط بر سطح روحهاتان باقی ماندهاست بدون وارد شدن آنها. با این کار نمی�بندیم که سنتها خوب نیست، نه! مردان هستند که تنها به بیرون میپیوندند و نگران تغییر درون خود نیستند. ایمان را درونی کنید! و برای تبدیل داخلی، عمقی، هسته دل، روح و جان انجام دهید.
از داشتن یک ایمان سطحی به داشتن یک ایمان واقعی و عمیق بروید! آن را شما تغییر دهد، عوض کند، از عیبهایتان و گناههاتان آزاد سازد تا آنها را با خود ببرید تا پایان زندگیشما که اصلاح کردن عیبها و ضعفهایتان غیرممکن خواهد بود.
بچههای کوچکم. به تسبیح بپیوندید، به ترمینال گناههام بپیوندد، بیشتر به ترمینال اشکهایم بپیوندد، بیشتر به تمام دعاها که از شما خواستم انجام دهید، زیرا آنها نردبانی هستند با آن میتوانید بدون خطر سقوط و محکوم کردن خودتان به بهشت برسید.
با تمام این دعاهای ادامه بدهید، چرا که اشکهای مرا خشک میکنند. اشکهایم خونین را با تمامی این دعاها خشک کنید و هرگز از خواندن و تفکر بر زندگیام، مثالهایم و پیامداریم غافل نباشد.
همگی شما امروز به مبارکت فضیلت درد و اشکهایم میبخشید".